خستگی به سراغم نمی آمد

mohammadpour

آغاز همکاری من با کانون توسعه فرهنگی کودکان از سال 1382 بوده است در آغاز کار به علت اینکه آشنایی چندانی با کار در کانون نداشتم با مشکلاتی روبرو شدم ،از جمله در ارسال گزارش کارهای ماهانه ام مشکلاتی داشتم. همچنین در چگونگی راهنمایی کردن بچه ها برای استفاده از کتاب های مرجع برای تحقیق و غیره با مشکلاتی مواجه بودم و من این مسئله ها را با کانون در میان گذاشتم  و راهنمایی های خانم سعیدی به من خیلی کمک کرد و خیلی مؤثر بود . همچنین شرکت در دوره های آموزشی کتابداران باری از مشکلاتی که در کتابخانه داشتم را رفع کرد. و البته من خیلی خوشحال بودم که در کانون همکاری داشتم هر کاری آغازش با مشکلاتی همراه است و تلاش و پشت کار باعث پیروزی و موفقیت است. در کانون هنگامی که با بچه ها بودم خیلی به من خوش می گذشت و لذت می بردم. سعی می کردم تا جایی که می توانم با آن ها خوب رفتار کنم تا آن ها از آمدن به آنجا لذت ببرند و واقعاً همین گونه بود. بارهایی شد که والدین به دنبال آن ها می آمدند و آن ها را با زور می بردند چون تا دیروقت در کتابخانه می ماندند و چون محیطی که ما در آن زندگی می کردیم ، کوچک بود و همه همدیگر را می شناختیم بچه ها اغلب مرا به اسم کوچک صدا می زدند و من خیلی خوشحال بودم که آن ها با من راحت هستند. حضور بچه ها در کتابخانه و انجام کارهایی از قبیل نقاشی کشیدن و خواندن کتاب به خواست خودشان بود. من هیچ گاه مجبور نبودم آن ها را به آنجا بیاورم خودشان خیلی مایل بودند و من نیز خیلی خوشحال می شدم.

من واقعاً هیچ گاه از این که کتابدار بودم احساس خستگی نمی کردم و در طول 7 سالی که با کانون همکاری داشتم به جرأت می توانم بگویم هیچ گاه خستگی به سراغم نمی آمد چون کارم را واقعاً دوست داشتم و هم اینکه حضور خانم همایونی و همکاران در کتابخانه به بچه ها انرژی خاصی می داد و بچه ها واقعاً از این که همکاران کانون را از نزدیک می دیدند، لذت می بردند.

از این که مدتی توانستم با کانون توسعه فرهنگی کودکان همکاری کنم و با همکاران کانون از جمله خانم همایونی و خانم سعیدی و دیگر همکاران آشنا شوم خیلی خوشحال بودم. تجربۀ بزرگی در زندگی ام بود. امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.

                                                                                                                                                                                                                                          معصومه محمدپور ( کتابدار سابق روستای دهک)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

کتاب بازی

شاید آنچه از آدمی به یادگار می ماند، نه برای دیگران، که در آغاز برای خودش، تا در خلوت ذهن و لحظه های تنهایی آن ها را بازگو کند و با خود مونولوگی درونی داشته باشد، خاطره ای است که گوشه ای از آن ها حاصل سفر با مهربانانی است […]

کمک به طرح های کانون