گردش تابستانی

???????????????????????????????

یکی از خاطرات به یادماندنی هم برای من و هم برای بچه های کتابخانه در تابستان امسال بود:تابستان بود و تازه درس و امتحان بچه ها تمام شده بود، بنابراین تصمیم گرفتیمگردشی یک روزه برای بچه ها برگزار کنیم. یکی از روزهای اوایل تابستان از بچه ها در دو گروه دختر و پسر دعوت کردیم تا پس از اطلاع به والدین، خود را برای این گردش در اطراف باغ های روستا آماده کنند. صبح آن روز آفتابی و دلچسب تابستان ، به همراه تعدادی از بچه ها به راه افتادیم. در بین راه بچه ها در گروه های 2 و 3 نفره با هم گفتگو می کردند. مناظر بسیار زیبا و دلربایی بود. هر جا که استراحت کوتاهی می کردیم، بچه ها دربارۀ چیزهای مختلفی صحبت می کردند، یکی از تابستان و یکی از امتحانات و خلاصه پس از کلی حرف زدن دوباره به راه می افتادیم. بچه ها که در محیط آزاد طبیعت بودند، می دویدند و فریاد می زدند تا صدایشان از اطراف کوه ها بازتاب کند. به سایبانی از درختان رسیدیم. بچه ها همه چیز همراه خود آورده بودند. تصمیم گرفتیم همان جا بمانیم و ناهار مختصری بخوریم. سپس بچه ها با وسایل بازی  که از کتابخانۀ  کانون به همراه برده بودیم به بازی مشغول شدند. چند تایی هم دست ها را زنجیر کرده بودند و شعر می خواندند. گاهی پسرها فوتبال بازی می کردند، دو سه نفری هم پیش من بودند و به داستانی از مجموعۀ کتاب های سبز گوش می دادند.

آن روز بچه ها چیزهای زیادی را به طور آشکار در طبیعت مشاهده کردند، بازی های محلی را انجام دادند، شعر خواندند و از زیبایی های طبیعت تابستانی بهره مند شدند. آن ها از زیادی تحرک، خسته شده بودند، بنابراین همه را جمع کردم و در آخر داستان کتاب سبز رابرای همه خواندم. پس از استراحتی کوتاه و صحبت دربارۀ مفهوم داستان ، در حالی که آخرین پرتوهای خورشید در آسمان می درخشید، تصمیم گرفتیم به روستا برگردیم.

ما همواره به خاطر امر خیری که با تأسیس کتابخانۀ کانون توسعه فرهنگی کودکان و با همکاری اعضای آن در روستایمان ترویج پیدا کرده است ،خدا را سپاس می گذاریم و تلاش می کنیم در هر عرصه ای از مسئولیتمان کوتاهی نکنیم، اما همچنان پیشنهاد می کنیم از آن جایی که ما کتابداران به نسبت مسئولان امکانات کمتری داریم، با یک همکاری متقابل ، گرم و صمیمانه اهداف اصلی را پیش ببریم و مشکلات کوچک را سد راه توسعه قرار ندهیم.

                                                                                                                                                                                                                                            نشمین مرادی( کتابدار کتابخانۀ روستای اورامان تخت)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

همراهی تا همیشه ....

می خواهم خاطره ای دربارۀ ده ساله شدن کانون بنویسم که هدفش توسعه فرهنگی کودکان ایران زمین است. اول از همه خوشحالم که سن این کودک دو رقمی شده است. فکر می کنم و راه می افتم، می روم توی دالان و دهلیزهای حافظه ام، می گردم، آن قدر پیچ […]

کمک به طرح های کانون