تجربیات کتابداران، مایهی افتخار ما
ازهمان دورهی اول آموزش کتابداران، فکر جلسه ای برای تبادل تجربیات در ذهن ما بود. ولی کتابداران تازه کار بودند و جز موارد معدود چیزی از تجربههای خود نمیگفتند. در دورهی چهارم بود که با توجه به تازه کار بودن نیمی از کتابداران، فکر کردیم بهتراست با اختصاص دادن یک روز تمام به تبادل تجربیات، از تجربههای کتابداران قدیمیتر برای دوره کردن مطالب آموزشی پیش استفاده کنیم. وقتی در این جلسه، فرزام و مجتبی، دو جوان آتشپاره ای که از روستای گنجه آمده بودند و مجبور بودیم برای آن که پچ پچها و خندههایشان نظم کارگاهها را به هم نزند آنها را ازهم جدا کنیم، خیلی جدی همدیگر را “آقا” خطاب کردند و از تجربههای بی نظیر خود در ترویج کتابخوانی گفتند، دانستیم که از این پس جلسهی “تبادل تجربیات” مهم ترین بخش دورهی ما خواهد بود. این جلسهها فرصتهای خوبی برای ما هستند که از آنچه در کتابخانهها میگذرد و کتابداران از روی تواضع (یا شاید تنبلی در نوشتن) برایمان نمینویسند، باخبر شویم. کتابداران ما با بیان تجربیات خود باعث افتخار ما میشوند و به ما انرژی تازه ای میدهند.
در نشستهایی که روز اول دورهی ششم برگزار شد، به ویژه با وجود کتابداران و مربیانی که از کتابخانهها و سازمانهای دیگر آمده بودند، تبادل تجربیات به قدری غنی و پرشور بود که فکر کردیم در گزارش کلی دوره نمیگنجد و شایسته است که در گزارشی جداگانه به آن بپردازیم.
جلسات در چهار نشست یک و نیم ساعته برگزار شد. در نخستین نشست، کتابداران نمایشگاهی از فعالیتهای کتابخانه شان که شامل عکس، نقاشیها و کاردستیهای اعضای کتابخانه و صنایع دستی روستایشان بود، ترتیب دادند. پس از آن خود و روستایشان را معرفی کردند و خلاصه ای از فعالیتهایشان را شرح دادند. در نشستهای بعدی به تبادل تجربه در دو زمینه پرداختیم که درواقع تکلیفهایی بودند که در دورهی پنجم برای کتابداران تعیین کرده بودیم: فعالیتهای خلاقانه و فعالیتهایی برای جذب بزرگسالان به کتابخانه. در زیر خلاصه ای از تجربیاتی را که کتابداران و مهمانان ما از سازمانهای دیگر بیان کردند، میآوریم و امیدواریم کتابداران به قولی که دادهاند عمل کنند و مشروح فعالیتهای خلاقانهی خود را به طور مکتوب برای ما بفرستند که از زبان خودشان شیرین تراست.
خنده و شادی
خانم قائد رحمتی، کتابدار روستای کلنگانه لرستان، در گزارش زیبایی که نوشته بود، از پیشرفت تحصیلی و علمیاعضای نسل اول کتابخانه و تغییر نگرش مثبت مردان روستا به زنان گفت. او این نوشتهی زیبا را در مراسم افتتاحیه نیز خواند که بسیار از آناستقبال شد. در جلسه ای که به خلاقیت مربوط میشد، او یکی از خلاقیتهایش را چنین بیان کرد:« در فرهنگ روستای ما خندیدن خوب نیست، به ویژه خندیدن زنان سبکسری به نظر میآید. ولی من در این سالها از شما یاد گرفته ام که خندیدن و شادی خیلی هم خوب است. کاری که اخیراً میکنم، در هر جلسه ای که با خانمها داریم، سعی میکنم آنها را بخندانم و حتی گاه میگویم همین جوری بیخودی بخندید! روز جهانی خنده را برگزار میکنیم و سعی میکنیم در هرجلسه ای که با خانمها داریم، مولودی خوانی کنیم.»
فعالیتهای زیست محیطی
خانم قائد رحمتی همچنین از کوششهایش برای آموزشهای زیست محیطی یاد کرد: به کمک خانوادهها، یکی از مردان بیکار روستا را استخدام کرده است و خودرویی برای او گرفتهاند تا زبالهها را جمع آوری کند و از روستا بیرون ببرد. بعد از جلسههای قرآنی که در کتابخانه با خانمها دارند، کتابدار کارگاههای محیطزیست برگزار میکند. درحال حاضر هر محله از روستا از بین خانمهای روستا مسئولی برای پاکسازی محله و حفظ محیط زیست دارد. خانم قائد رحمتی با کودکان نیز فعالیتهای زیست محیطی اجرا کردهاست: کودکان شعارهای زیست محیطی را که روی مقوا نوشته شده بود، به دست گرفتند و در روستا راهپیمایی کردند. آنها تمیز کردن جلو خانهی خود و آموزش خانواده شان را نیز به عهده گرفتند و از آن پس تغییر چشمگیری در نظافت روستا دیده میشود.
خانم اصغری، کتابدار کتابخانهی دارالشفای فاطمه زهرا(س) نیز با کودکان افغانی فعالیتی برای جمع آوری زبالههای بازیافتی اجرا کردهاست. این کودکان از زبالههای بازیافتی کاردستیهایی درست کرده و فروختهاند.
خانم اسماعیلی، کتابدار روستای اجوار کلا از توابع آمل، نیز با کودکان و نوجوانان عضو کتابخانه فعالیتهای زیست محیطی اجرا کردهاست. گروه محیط زیست کتابخانه از تفکیک زبالههای خشک و تر شروع کردهاست. طرح جدید خانم اسماعیلی فراخوانی برای یک مسابقهی عکاسی با عنوان “زشتیها و زیباییهای اجوارکلا”است. هدف او از این مسابقه ایناست که مردم روستا زشتیهای زباله ریختن در محیط را ببینند. او قصد دارد نمایشگاهی از این عکسها، که تا آخر شهریور گردآوری خواهند شد، ترتیب دهد و با یک هیئت داوری برنده را تعیین کند.
چهار نفر از سازمان “نور و رحمت”، از بندرعباس، که در حیطهی آسیبهای اجتماعی کار میکند، مهمان این دورهی آموزشی بودند. خانم حسن پوری، مدیر سازمان، برای ما شرح داد که کارشان را از نظافت و به سازی محلهی خودشان آغاز کردهاند، بعد به حاشیهی شهر رفتهاند و فعالیتشان را ادامه دادهاند. او از برنامههای دیگری در زمینهی آموزش بهداشت به کودکان و خانوادهها، سوادآموزی، جلوگیری از آزارهای جنسی کودکان و محرومیت زدایی یاد کرد که تقریباً همه با دخالت آموزش و پرورش و ادارات و سازمانهای دولتی دیگر متوقف شده بودند. درحال حاضر تازه فعالیتهایی برای تجهیز کتابخانههای مدارس و مراکز دیگر و ترویج کتابخوانی آغاز کردهاند و به همین دلیل در دورهی آموزشی کتابداران شرکت میکنند.
آموزش کودکان محروم از تحصیل و خانوادههایشان
سازمان “نور و رحمت” کار با کودکان را از حاشیهی شهر با تهیهی پوشاک برای کودکان خانوادههای کم درآمد آغاز کرد. ولی وقتی اعضای این سازمان سعی کردند با والدین این کودکان صحبت کنند و آنها را آموزش دهند، ادارهی آموزش و پرورش به آنها اجازه نداد. از تجربههای دیگری که خانم حسن پوری با ما درمیان گذاشت، این بود که با دیدن کودکانی که در بین زبالهها چیزهایی را جدا میکردند، دربارهی آنها تحقیق میکنند و میفهمند که این کودکان فرزندان مهاجران غیرقانونی افغانی هستند. ابتدا پانزده نفر از این کودکان را جمع میکنند و با کتابهای نهضت سوادآموزی شروع به آموزش آنان میکنند. شمار این کودکان به 185 نفر میرسد و چون دو اتاق بیشتر نداشتهاند، مجبور میشوند انباری را هم تبدیل به کلاس کنند. علاوه برسوادآموزی، به این کودکان و خانوادههایشان آموزش بهداشت میدهند. این برنامه پیش از آن که متوقف شود، پنج سال ادامه مییابد.
ما هم از تجربههای خود در کار با کودکان افغانی در مدرسههای خودگردان، تأسیس کتابخانه و اجرای فعالیتهای کتابخانه ای درآنها و سوادآموزی به والدین این کودکان گفتیم. متأسفانه از زمانی که فرزندان مهاجران غیرقانونی را در مدرسه نامنویسی نمیکنند، فعالیتهای ما نیز دراین زمینه محدودتر شدهاست. ولی یکی از تازه ترین فعالیتهای ما دراین زمینه، سوادآموزی به کودکان افغانی در کتابخانهی دارالشفای فاطمه زهرا (س) در بیرجند است. این کودکان را سال گذشته که برای بازدید سالانه به کتابخانه رفته بودیم، دیدیم و متوجه شدیم سواد ندارند. یکی از آنها را مأمور کردیم که اسامیهمهی کودکان بی سواد را بنویسد و به ما بدهد. کمتر از ده نفر بودند، و ما از پدرها دعوت کردیم تا به کتابخانه بیاند و از آنها برای آموزش فرزندانشان اجازه گرفتیم. آقای نادی، کتابدار بازنشستهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، که از یاران ماست، سوادآموزی این کودکان را به عهده گرفت. از خانم اصغری، کتابدار این کتابخانه خواستیم دربارهی کار با این کودکان بیشتر بگوید.
خانم اصغری گفت که به این کودکان نقاشی ویترای و ساختن کاردستی از مواد دورریز را یاد دادهاست و آنها این کاردستیها را میفروشند و پولش را برای خودشان برمیدارند. او با خنده میگفت عدهی این بچهها خیلی زیاد شده، بقیهی بچهها میگویند کتابخانه به اشغال افغانیها درآمدهاست!
کتابداری در بیرون از کتابخانه
مریم لری، دختر خانم قائد رحمتی، جوان ترین شرکت کنندهی ما بود. او که دوازده سال دارد، درواقع در کتابخانه بزرگ شده و همراه مادرش از دورهی سوم در کارگاههای ما حضور داشتهاست. مشارکت فعالانه ای که در کارگاههای آموزشی داشت، نشان میداد که هم در این دورهها و هم در کتابخانه چیزهای زیادی یاد گرفتهاست. او در شرح فعالیتهای خلاقانه اش گفت که در مدرسه اش تجهیز کتابخانه را به او سپرده بودند. او که میبیند تعداد کتابهایی که با بودجه ی اندک دانش آموزان و مدرسه میتواند بخرد، بسیار محدود خواهد بود، برنامهی دیگری پیشنهاد میکند: بردن کتاب از کتابخانهی روستا به مدرسه و اختصاص ساعتی برای کتابخوانی برای هر کلاس. او به طور منظم کتابهایی را که به مدرسه میبرد، به کتابخانه برمیگرداند و به جایشان کتابهای تازه میبرد.
وقتی مریم از بردن کتاب به مدرسه گفت، خانم زهرا زحمتی، کتابدار روستای آفریز هم از تجربه ای مشابه یاد کرد که ما هنگام بازدید سالانه از کتابخانه شاهدش بودیم: او کتابهای مناسب کودکان دبستانی را به دبستان روستا امانت میداد و معلمها کتابها را از بندی در کلاس آویخته بودند تا به تدریج برای دانش آموزان بخوانند.
دراینجا ما یادآوری کردیم که در نخستین آموزشهای کتابداران به آنان گفته شده بود که جای کتابدار روستایی فقط پشت میز و در فضای کتابخانه نیست، بلکه او باید کتابها را به دست کسانی برساند که به عللی نمیتوانند به کتابخانه بیایند، مثل سالمندان یا معلولان. در این خصوص از ابتکار مجتبی پورقربانی و فرزام ، که دربالا از آنان یاد کردیم، گفتیم: کتابخانهی گنجه از بدو تأسیس تا اردیبهشت گذشته در چند اتاق در انتهای بازاری قرار داشت که زنان روستا طبق سنت از آن عبور نمیکردند. در نتیجه جز معدودی از پسران دبستانی و دورهی راهنمایی کسی به کتابخانه رفت و آمد نمیکرد. مجتبی و فرزام علاوه براین که هربار کتابهایی به این پسران میدادند تا برای مادران و خواهران خود ببرند، کتابها را برای مردان به فروشگاهها، آرایشگاهها و قهوه خانه میبردند. کسانی که کتابها را میخواندند یا خود برای کتابهای بعدی به کتابخانه میرفتند یا نوع کتابی را که میخواستند، به کتابداران سفارش میدادند.
کتابداران دیگر هم درمورد بیرون بردن کتاب از کتابخانه تجربههایی داشتند:
خانم مژگان اصغری، برای یک مدرسهی کودکانکم توان جسمی و ذهنی که نزدیک کتابخانهاست، کتاب میبرد و با مدیر مدرسه هماهنگی کردهاست که در ساعاتی برای کتابخوانی به مدرسه برود. او میگفت که جلسات کتابخوانی تأثیرمثبت آشکار روی روحیهی این کودکان گذاشتهاست. او همچنین برای درمانگاه کتاب میبرد و در اتاقهای انتظار میگذارد ( کتابخانهی دارالشفای فاطمه زهرا (س) وابسته به درمانگاهی خیریه به همین ناماست و در بخشی از ساختمان کلینیک این درمانگاه دایراست).
خانم اسماعیلی، کتابدار روستای اجوارکلا، از جلسات تعاونیهای روستا برای ترویج کتابخوانی بین بزرگسالاناستفاده میکند. او توضیح داد که در روستایشان تعاونیهای متعددی دارند که به طور منظم کار میکنند. کار آنها ذخیرهی پول از قسطهای ماهانهی اعضا و وام دادن به آناناست. خانم اسماعیلی هربار تعدادی کتاب را به جلسات تعاونیها میبرد و به اعضا امانت میدهد و از آنها دعوت میکند که به کتابخانه بیایند.
خانم میرشکاری، کتابدار کتابخانهی فاطمهها، از روستای کهکگان استان کرمان، از تجربهی گروه ده نفرهای که با بردن زنبیل کتاب به خانهها اعضای جدیدی را به کتابخانه جلب میکنند، گفت. کتابخانهی فاطمهها چند سال پیش با همت فرزاد میرشکاری، معلم مدرسه، با سه عضو تشکیل شد که هرسه نامشان فاطمه بود. چیزی نگذشت که این کتابخانه که کوچک ترین کتابخانهی ایران نام گرفته بود، آنقدر معروف شد که بسیاری از روستاهای اطراف و مناطق دیگر کشور از آن الگو گرفتند. این کتابخانه را کانون توسعه فرهنگی کودکان تأسیس نکرده، ولی این دومین دوره ای است که کتابداری از این کتابخانه مهمان ماست. خانم میرشکاری، کتابدار، که به همراه یکی از فاطمهها در این دوره شرکت داشت، پروژههای مختلف کتابخانهی فاطمهها را شرح داد، ازآن جمله تشکیل گروه ده نفرهی فاطمهها (این بار نه لزوماً با اعضایی که نامشان فاطمهاست)، برای ترویج کتابخوانی و جلب اعضای جدید. این ده نفر هریک مسئولیت دو تاسه کودک را به عهده میگیرند، زنبیل کتاب را به خانهی آنها میبرند. کم کم این کودکان و گاه اعضای دیگر خانواده به کتابخانه جلب میشوند و در کارگاههای مختلف بهداشت، نامه نویسی، روابط خانوادگی، صنایع دستی و… شرکت میکنند. این گروه ده نفره هر هفته جلسه دارند و گزارش کار خود و مشخصات افرادی را که به زیرگروه خود اضافه کردهاند، ارائه میکنند.
جلب بزرگسالان به کتابخانه
کتابداران کتابخانهی فاطمهها با خود صنایع دستی روستایشان را نیز به همراه آورده بودند، سبدهایی حصیری به شکلهای مختلف که آنها را در مراسم افتتاحیه به نفع کتابخانه به فروش گذاشتند. این صنایع دستی نتیجهی برنامه ای برای احیای صنایع دستی و کشاندن خانمهای روستایی به کتابخانه بود. هرچند پیش از آن نیز بعضی از مادران با فرزندانشان به کتابخانه میآمدند، کتاب میخواندند، نقاشی میکشیدند و داستان مینوشتند، عده شان کم بود. پس از اجرای طرح احیای صنایع دستی، عدهی بیشتری از خانمها به کتابخانه میآمدند. کتابخوانی انگیزهی ادامه تحصیل را در بعضی از خانمها که فقط دورهی ابتدایی را گذرانده بودند، برانگیخت و حتی چند نفر آنها تا گرفتن دیپلم دبیرستان هم پیش رفتند.
خانم دل پیشه، کتابدار روستای آبادان از توابع ایرانشهر، هم دربارهی برگزاری کارگاههای سوزن دوزی که کودکان و مادران باهم در آنها شرکت میکنند، گفت. این کارگاهها را خود خانمهای روستا اجرا میکنند. به گفتهی خانم دل پیشه، خانمها ابتدا فقط در کلاس سوزن دوزی شرکت میکردند، ولی حالا سری هم به قفسههای کتاب میزنند و به دنبال کتابهای مورد علاقهی خود میگردند. یکی دیگر از راههایی که خانم دل پیشه برای جلب بزرگترها به کتابخانه پیدا کردهاست، برگزاری مراسم ایامی مانند روز مادر، روز معلم و عید نوروزاست.
خانم اصغری برای پرسنل درمانگاه نیز کتاب میبرد و با آنها روابط دوستانه ای برقرار کردهاست که نتیجهی آن جلب همکاری بخش روانشناسی و مشاورهی دارالشفاء در گفتاردرمانی رایگان چند عضو کتابخانه بودهاست. کتابدار قبلی این کتابخانه، خانم زهره مولیدی، نیز با همکاری پزشکان درمانگاه، کارگاههای آموزشی در زمینهی بیماریهای زنان برگزار میکرد.
خانم حسن پوری دربارهی ترویج کتابخوانی دربین بزرگسالان گفت که در محل کلاسهایی که برای کودکان تشکیل میدادند، قفسهی کتابی نیز برای بزرگسالان گذاشته بودند تا هر پدر و مادری که برای آوردن و بردن فرزندش به آنجا میآید، بتواند کتابی به امانت بگیرد. همچنین برنامه ای برای کتابخوانی گروهی از بزرگسالان داشتهاند. همچنین برای جلب بزرگسالان به محیط آموزشی خود، کلاسهای گلسازی و کاردستی برگزار میکردهاند.
خانم رکن آبادی کتابدار روستای فهرج برای جلب خانمها به کتابخانه برای آنها کلاسهای ورزش رزمی، کلاسهای خیاطی و آرایشگری برگزار کردهاست که معتقداست هم به اقتصاد خانوادهها کمک میکند و هم باعث جلب آنان به کتابخانه شدهاست. او همچنین گاهی برای کودکان در کتابخانه جشن تولدی جمعی میگیرد و والدینشان را به کتابخانه دعوت میکند.
خانم میرشکاری از برگزار کردن مسابقهی کتابخوانی برای همهی سنین گفت که حتی آقایان را به کتابخانه کشانده بود.
خانم قائد رحمتی برای بزرگسالان تعاونی کتابخانه ایجاد کردهاست. صندوق تعاونی هزینهی آب و برق و وسایل نقاشی و کاردستی کودکان را تأمین میکند. گاه مسابقهی کیک پزی میگذارد که خانمها و خانوادههایشان در آن شرکت میکنند. کلاسهای سوادآموزی برگزار کردهاست و در حال حاضر کتابخانه از بین بزرگسالان 107 عضو زن و 38 عضو مرد دارد.
خانم اسماعیلی در کتابخانه کلاسهایی برای بزرگسالان میگذارد و در جلسات تعاونیها دربارهی این کلاسها اطلاع رسانی میکند. از جمله برنامههایی که برای خانمها بسیار جذاب بوده، جلسات شاهنامه خوانیاست که ادارهی آن را یکی از خانمهای روستا به عهده گرفتهاست. خانم اسماعیلی با همکاری سازمان فنی – حرفه ای برای آقایان کلاس پرورش قارچ تشکیل داده و پس از اتمام کلاس هم برای رفع اشکال های آنان با مربیان این سازمان درتماس است. کتابخانهی اجوارکلا در حال حاضر حدود 150 عضو بزرگسال دارد.
مهارتهای برنامه ریزی و کار گروهی
کتابداران علاوه بر آنچه دربالا آمد، تجربیات دیگری هم داشتند که در کارگاه “تسهیل گری در روستا”، که خانم دکتر بازرگان اجرای آن را به عهده داشت، بیان کردند. هنگامیکه از آنها خواسته شد به صورت گروهی پروژههایی را بنویسند و با دیگران درمیان بگذارند، مشارکتی که در کار گروهی داشتند و مهارتی که در برنامه ریزی و توضیح جزئیات اجرایی نشان دادند، برای ما بسیار غرور آفرین بود. همچنین مهارتهای کلامیآنها، که در محیط سنتی و بستهی روستا به ویژه برای دختران سرکوب میشود، پیشرفت چشمگیری داشت. بعضی از کتابداران گفتند و در برگههای ارزیابی نهایی نوشتند که از فعالیتهای کتابداران دیگر الگو گرفتهاند و حتی برنامه ای را که تصمیم گرفته بودند با الهام از همکارانشان درآینده اجرا کنند، مشخص کردند.
خسته نباشید، بچهها. کاش این سرزمین پر از انسانهایی بشود چون شما که برای کودکانشان، اجتماعشان، فرهنگشان دل میسوزانند و زحمت میکشند.
شاهده سعیدی